معماری و هنر

فائزه احمدی

پرسشگر

آیا معماری هم یک هنر است؟ اگر چنین است، چرا معمولاً معماران را به اندازۀ هنرمندان دیگر ستایش نمی‌کنند؟ آیا به این علت است که معماری به اندازۀ هنرهای دیگر هنر نیست؟ یعنی می‌شود بعضی چیزها بیشتر هنر باشند و بعضی چیزها کمتر؟

محمد غلامعلی فلاح

مشاور

گویا این که معماری صورتی از هنرهاست، چنان در روزگار ما مقبول و معقول می‌نماید که مخالفت با آن یا تردید در آن یا حتی پرسیدن از آن نسنجیده و ناروا به نظر می‌رسد. با این همه گاه ویژهای منحصر به فرد و پیچیدگی‌های معماری، دست‌کم در مقایسه با سایر هنرها، موجب پیدایی این پرسش در ذهن اهل معماری می‌شود که بالأخره معماری هنر است یا علم. پرسشی که یادآور سخن مشهور ژان مینیو، استاد پاریسی، دربارۀ کتدرال میلان در سال ۱۳۹۸م است: «هنر بدون علم هیچ است». اگر از این نکتۀ مهم و حیاتی قطع نظر کنیم که هنر و علم هر دو مفاهیمی تاریخی‌اند، و از روزگار ژان مینیو تا روزگار ما مفهوم و مصادیق آنها بارها دگرگون شده است، و مفهوم و مصادیق امروزین آنها با آنچه در نظر ژان مینیون بوده تفاوتی قاطع دارد، می‌توانیم ادعا کنیم که سخن او بر معتبر بودن دوگانۀ متقابل هنر و علم حتی در روزگاری چنان دور شهادت می‌دهد؛ چرا که اگر چنین نبود، و دست‌کم عده‌ای از اهل اندیشه هنر و علم را در مقابل یکدیگر نمی‌دانستند، سخن ژان مینیو بی‌وجه می‌نمود. سخنی که بی‌تردید حاوی نکته‌ای درخشان و تأمل برانگیز است.

می‌توان با تسامح و تساهل نظری این حکم کلی را پذیرفت که معماری صورتی از هنر است؛ اما نباید از نظر دور داشت که این جمله به هر حال فریبنده است. این جمله از هنر چتری می‌سازد؛ چتری که معماری را با مجموعه‌ای از «امور مختلف و متفاوت»، مانند شاعری و نقاشی و موسیقی و مجسمه‌سازی، در ذیل خود می‌گنجاند. این امور مختلف و متفاوت اگرچه از جهتی با یکدیگر مشابه‌اند و مشترکاتی دارند و از همان جهت می‌توانیم همۀ آنها را ذیل چتر هنر بگنجانیم، اما نمی‌توانیم به اعتبار این جهت مشابه و مشترک تفاوت‌هایشان را نادیده بینگاریم. آری، معماری چون شاعری و موسیقی و نقاشی و مجسمه‌سازی صورتی از هنر است؛ اما هنری متفاوت و منحصر به فرد. از میان تفاوت‌های پرشمار این صور مختلف هنر با یکدیگر، یکی از تفاوت‌های مهم ناشی از جنس و میزان رابطۀ هر کدامشان با علم است. شاید بتوان نقاشی را تصور کنیم که به دور از میدان علم هنرآفرینی می‌کند؛ اما بی‌گمان نمی‌توانیم شاعری را در نظر آوریم یا بیابیم که بی‌علم شعری استوار می‌گوید. معماری نیز چنین است. ممکن است بتوانیم در خلوت خود و با کمترین تداخل با ساحت علم طرح معماری چشم‌گیری بپروریم ــ اگرچه همین کار نیز به طرز اعجاب‌آوری مستلزم آغشتگی به علم است ــ بی‌تردید نمی‌توانیم بدون علم ساختمانی استوار برپا کنیم و هنر معماری را به مرحلۀ ظهور و تعین برسانیم.

به نظر می‌رسد هر اندازه نیز در شرح سخن ژان مینیو تسامح کرده و از جان و عمق کلام او صرف نظر کرده باشیم، همچنان در بهره گرفتن از کلمات او برای نشان دادن یکی از تفاوت‌های مهم معماری با سایر هنرها خطا نکرده‌ایم. اگر این تفاوت را معتبر بیابیم و حتی از سایر تفاوت‌های اساسی معماری با دیگر هنرها نیز چشم بپوشیم، باز هم درمی‌یابیم که نه معماری عیناً چونان نقاشی و موسیقی و شاعری است، نه معمار عین نقاش و موسیقی‌دان و شاعر، و نه نسبت معمار با اثرش عین نسبت سایر هنرمندان با آثارشان. وقتی رابطۀ معماران با آثارشان چون رابطۀ دیگر هنرمندان با آثارشان نیست، نمی‌توان توقع داشت که رابطۀ معماران با مردم نیز عیناً مشابه رابطۀ سایر هنرمندان با مردم باشد. البته مردم، به پاس گذراندن لحظاتی کوتاه اما دلخواه در شنیدن و نظارۀ یک اجرای زندۀ موسیقی، در پایان اجرا برای نوازندگان دست می‌زنند و هورا می‌کشند؛ اما خیلی از مردم نیز هرگز در هیچ اجرای زندۀ موسیقی حضور نمی‌یابند. در مقابل همۀ مردم آهنگ یک عمر زندگی‌شان را در بناهایی می‌سازند که معماران برپا کرده‌اند و می‌کنند.

کلیدواژه
معماری
فلسفۀ هنر
فلسفۀ معماری
اعلام
پاریسی
ژان مینیو
کتدرال میلان
موضوعات
معماری
زیر موضوعات
زیرموضوعی ندارد
امتیاز پرسش
امتیاز پاسخ

تماس با ما

تهران، ولنجک، میدان شهید شهریاری، بلوار دانشجو، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکدهٔ معماری و شهرسازی، مرکز نوآوری
021-299-2870 (98+)
info@matnavis.com