مبانی نظری اسپیرو کستوف
چگونه میتوانم از مبانی نظری اسپیرو کستوف برای تحقیق دربارۀ معماری بزم و ضیافت در دربار صفویان استفاده کنم؟
اسپیرو کستوف در کتاب مشهورش، تاریخ معماری: صحنهها و آیینها، معماری را شامل صحنهها (setting) و آیینها (ritual) میداند. اگر ما هم شبیه به او فکر کنیم، آن وقت «معماری بزم و معماری ضیافت» دستکم واجد دو جزء معنادار است:
۱. آیین بزم و ضیافت، که با مجموعهای از روالها و ترتیبها، رویدادها، اشیاء و لوازم و آلات، افراد و مناصب و کسوتها و جایگاههای اجتماعی و مکانی و چیزهایی دیگر پیوند میخورد؛
۲. صحنۀ ضیافت و بزم، که شامل ویژگیهای مکانی و کیفیتهای فضایی و پرداختهای بصری است.
درچنین نگاهی، صحنۀ ضیافت تابعی است از همان آیینها. در زندگی روزمره هم کمابیش همین را میبینیم. خانههای ما همچنان اتاق پذیرایی دارد. این اتاق در نظرمان بالا و پایین، یعنی جای مهمتر و جای کماهمیتتر، دارد. مهمانهای ارجمندمان را در بالای اتاق مینشانیم و پذیرایشان میشویم. حضور این کیفیت در معماری اتاقهای پذیرایی همچنان تابع فرهنگ و آیین مهمانداری ما و شاهد آن است که معماران و طراحان خانههایی که در آنها زندگی میکنیم نیز خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نابخود از این آیین مهمانداری تبعیت کردهاند.
اگر از این نکته چشم بپوشیم، و معماری را صرفاً جسم مکان، مثل بنا و چادر و خرگاه و ... در دورۀ صفویه، بشماریم، آنگاه نمیتوانیم کامل توضیح بدهیم که چرا این فیزیک اینگونه است که هست. این جسم در خیلی از مواقع تابعی است از آیین ضیافت.
مردم نیز در جوامع مختلف به واسطۀ آیینهایشان و تجربۀ مستمر آنها یک «تصور کمابیش مشترک» از کیفیات مکان خاص آیینهایشان به دست میآورند. برای همین است که مثلاً ما وقتی یک خانه را میبینیم و به ما میگویند اینجا اتاق پذیرایی میهمان این خانه است، ممکن است بگوییم «این که اتاق پذیرایی نیست!». چون با تصور مکانی ما همخوان نیست.
هیچ بعید نیست که شما با در نظر گرفتن آیینهای ضیافت، که ممکن است در چادر و خیمه و خرگاه با کوشک تا حد زیادی مشترک هم باشد، در مطالعۀ معماری دورۀ صفویه به تصور فضاییای از ضیافت و بزم دست بیابید که حتی بتواند کالبد و جسم کوشکهای دورۀ صفویه را توضیح بدهد.